top of page

عیسی کیست؟

اگر چیزی در مورد عیسی شنیده اید، احتمالاً به این سؤال فکر کرده اید. اما همه به این سوال به یک شکل پاسخ نمی دهند.

 

به عنوان مثال، بسیاری از مردم می گویند که عیسی پیامبر بود.* آنها می گویند که عیسی برای خدا صحبت کرد. ما هم این را باور داریم. اما ما معتقدیم که عیسی بسیار بیشتر از یک پیامبر بود.

 

دیگران می گویند که عیسی مردی عاقل و معلم بود. و عیسی در طول زندگی خود چیزهای واقعی و مفید بسیاری را آموزش داد. ما هم این را باور داریم. اما ما معتقدیم که عیسی بسیار بیشتر از یک معلم خردمند بود.

 

برخی از مردم می گویند که عیسی الگوی خوبی برای پیروی بود. او به گونه ای زندگی می کرد که همه مردم باید برای زندگی کردن تلاش کنند. ما هم این را باور داریم. اگر همه ما مانند عیسی زندگی می‌کردیم، مردم بهتری بودیم. جهان محل خوبتری خواهد بود. اما ما معتقدیم که عیسی بسیار بیشتر از یک نمونه خوب بود.

 

ما این وب سایت را ساختیم تا درباره عیسی به مردم بگوییم. ما معتقدیم که عیسی بیش از یک پیامبر یا یک مرد حکیم یا یک نمونه خوب بود. ما معتقدیم که عیسی خداست. ما معتقدیم که در عیسی، خدا مردی شد تا ما را از بزرگترین مشکلمان نجات دهد. و ما معتقدیم که او این کار را انجام داد زیرا او ما را دوست داشت.

 

یکی از مردانی که در مورد عیسی نوشته بود اینگونه گفت:

خدا آنقدر دنیا را دوست داشت که پسر یگانه خود عیسی را داد. خدا این کار را کرد تا هر که به عیسی اعتماد کند گم نشود، بلکه زندگی تا ابد داشته باشد.

بنابراین، شما در مورد عیسی چه اعتقادی دارید؟

 

اگر هرگز نشنیده اید که کسی در مورد عیسی به این شکل صحبت کند، ممکن است سؤالاتی برای شما پیش بیاید. یکی از این سوالات ممکن است این باشد که عیسی برای نجات دنیا از چه چیزی آمده است؟ چرا ما نیاز به نجات داریم؟

 

ما پاسخ این سوال را در کتاب مقدس می یابیم. داستان در اولین کتاب کتاب مقدس به نام پیدایش آغاز می شود. و همانطور که خواهید دید، داستان در کل کتاب مقدس تا آخرین فصل ادامه دارد.

 

از آدم* تا ابراهیم*

 

کتاب مقدس با خدا آغاز می شود. خدا همیشه بوده است. و خدا تصمیم گرفت دنیا را بسازد. او آسمان ها را ساخت. او زمین را ساخت. و آنها را از چیزهای خوب پر کرد. سپس خداوند مردی به نام آدم را آفرید. زنی به نام حوا ساخت.* آنها را در باغی زیبا گذاشت. او تمام آنچه را که نیاز داشتند به آنها داد. آنها می توانستند از میوه هر درخت در باغ بخورند. و هر بار که غذا می خوردند، می توانستند از خدایی که آنها را آفریده تشکر کنند. اما خدا به آنها گفت که فقط یک کار وجود دارد که نمی توانند انجام دهند. آنها نتوانستند از یکی از درختان وسط باغ غذا بخورند. میوه آن درخت برای آنها خوب نیست. اگر از آن درخت می خوردند، می مردند. هر بار که از درخت غذا نمی‌خوردند، نشان می‌دادند که به خدایی که آنها را آفریده و همه چیزهای خوب را به آنها داده است، احترام می‌گذارند.

 

یک روز مار به باغ آمد. شیطان* شیطان* از مار برای دروغگویی به حوا استفاده کرد. به او گفت میوه ای را بخور که خدا به آنها گفته است نخورند. او به او گفت که هیچ اتفاق بدی برای آنها نخواهد افتاد. بنابراین، آنها تصمیم گرفتند این دروغ را باور کنند. آنها ترجیح دادند که از خدا اطاعت نکنند. میوه را خوردند. وقتی این کار را کردند، از خدایی که آنها را آفرید روی گردان شدند. به خدا احترام نمی گذاشتند. آنها مرتکب گناه شدند.* حالا نمی توانستند با خدا در مکانی که او برای آنها ساخته بود زندگی کنند. خداوند آنها را از باغ دور کرد. و هرگز نتوانستند به آنجا برگردند. آنها باید بیرون از باغ زندگی کنند تا زمانی که بمیرند. اما خدا مرد و زنی را که ساخته بود دوست داشت. و آنها را رها نکرد. مراقب آنها بود. لباسی به آنها داد تا بپوشانند. به آنها فرزندان داد. و به آنها قول داد. خداوند فرمود که به آنها پسری خواهد داد. گفت روزی آن پسر سر مار شیطان را له می کند.

 

پس از خروج آدم و حوا از باغ، اتفاقات زیادی افتاد. یکی از پسرانشان برادرش را کشت. تعداد فرزندان آنها و فرزندان آنها بیشتر شد. شهرها را ساختند. اما مانند آدم و حوا، خدا را گرامی نداشتند. گناه کردند. با شروع زندگی بیشتر و بیشتر مردم بر روی زمین، آنها بدتر شدند.*

 

از ابراهیم تا موسی*

 

سالها گذشت اما خدا با مردم روی زمین تمام نشد. او نقشه ای برای نجات آنها داشت. پس خدا مردی به نام ابرام را برگزید.* خدا به او وعده داد. او به ابرام گفت که او را برکت خواهد داد. زمینی از خودش به او می داد. به او یک پسر می داد. سپس خداوند نام ابرام را به ابراهیم تغییر داد. خدا به ابراهیم گفت که به خاطر او همه امت ها را برکت خواهد داد.

 

بعداً ابراهیم صاحب یک پسر شد. نام او اسحاق بود.* اسحاق مرد شد و پسری نیز داشت. نام او یعقوب بود.* یعقوب مرد شد و ۱۲ پسر داشت. خداوند نام یعقوب را نیز تغییر داد. او را اسرائیل نامید.* و پسران یعقوب به بنی اسرائیل معروف شدند.

 

پس از سالها، زمانی بود که در زمین غذایی که خداوند به ابراهیم داده بود، وجود نداشت. بنابراین یعقوب و خانواده‌اش به مصر نقل مکان کردند.* سال‌ها بعد از نقل مکان آنها به مصر، پادشاه مصر آنها را برده کرد. آنها ۴۰۰ سال در آنجا زندگی کردند. اما خدا افرادی را که انتخاب کرده بود ترک نکرد.

 

از موسی تا داوود*

 

روزی خداوند نزد مردی به نام موسی آمد. خداوند به موسی گفت که می خواهد بنی اسرائیل را به سرزمینی که خداوند به ابراهیم داده بود بازگرداند. این کار بسیار سختی بود.

 

روزی خداوند نزد مردی به نام موسی آمد. خداوند به موسی گفت که می خواهد بنی اسرائیل را به سرزمینی که خداوند به ابراهیم داده بود بازگرداند. این کار بسیار سختی بود. اما خداوند به موسی کمک کرد. و بعد از اینکه همه بنی اسرائیل از مصر بیرون آمدند، خدا وعده دیگری داد. او به آنها گفت که آنها را برکت خواهد داد. او زمینی را که به ابراهیم وعده داده بود به آنها می داد. و آنها ملت بزرگی خواهند شد.

 

خدا همچنین قواعدی به اسرائیل داد تا به آنها کمک کند برای خدا زندگی کنند. وقتی از راه های خدا پیروی می کردند، خدا برکتشان می داد. اگر اطاعت نمی‌کردند، خداوند به آنها رحم نمی‌کرد. اما اگر مردم از او اطاعت نمی‌کردند، خداوند راهی قرار داد تا دوباره با او حق بگیرند. مردم می توانستند به خدا اعتراف کنند و برای خدا قربانی کنند. سپس خداوند آنها را به خاطر آنچه انجام داده بودند می بخشید. حیوان به عنوان قربانی می مرد تا کسی که گناه کرده زنده بماند.

پس از سالها و پس از مشکلات بسیار، مردم به سرزمینی که خدا به آنها داده بود رفتند. آنها سالها در آنجا زندگی کردند. خدا با آنها بود. او مردان و زنان را برای رهبری آنها فرستاد. به این رهبران قاضی می گفتند.

 

از داوود تا تبعید*

 

اما قوم اسرائیل می خواستند مانند سایر ملل بر آنها حکومت کنند. پس خدا به مردم آنچه می خواستند داد: یک پادشاه. اولین پادشاه از خدا پیروی نکرد. پس خدا به آنها پادشاه دوم داد. نام او داوود بود.* درست مانند او با ابراهیم و موسی، خدا به داوود وعده خاصی داد. او قول داد که از خانواده خود یک ملت بزرگ بسازد. او وعده داد که یکی از پسران داوود بر اسرائیل حکومت خواهد کرد. این پسر نیز پادشاه تمام ملل در سراسر جهان خواهد بود. پادشاهی* او برای همیشه باقی خواهد ماند.

زمانی که داوود پادشاه بود، خداوند اسرائیل را برکت داد. داوود پادشاهی بزرگی ساخت. مردم قوی بودند. زمین امن بود. داوود مرد کاملی نبود، اما خدا را دوست داشت.

 

داوود پسری به نام سلیمان داشت.* پس از مرگ داوود، سلیمان پادشاه شد. خدا او را هم بزرگ کرد. سلیمان خانه مخصوصی برای خدا بنام معبد ساخت.* معبد مکانی بود که مردم برای عبادت* خدا می آمدند. اما پس از مرگ سلیمان، در سرزمین اسرائیل مشکلاتی پیش آمد.

ملت از هم پاشید. مردم شمال کشور پادشاه دیگری را انتخاب کردند. نام اسرائیل را بر خود گرفتند. مردم جنوب پادشاه خود را انتخاب کردند. آنها نام یهودا را گرفتند.

در آن روزها، خداوند از طریق مردان و زنان خاص با قوم خود صحبت کرد. این افراد را پیامبر می نامیدند. به مردم گفتند که به سوی خدا بازگردند. گفتند اگر نزد او برنگردند خداوند عذابشان می کند. خدا به دشمنان آنها اجازه می دهد که بیایند و آنها را از سرزمین دور کنند. دشمنان آنها اسرائیل و یهودا را از سرزمین خود به سرزمینی خواهند برد که متعلق به آنها نبود.

خداوند به آنها هشدار داد. اما آنها گوش ندادند. پس خداوند لشکری فرستاد تا با آنها بجنگند. آنها بر اسرائیل غلبه کردند. مردم را از زمین گرفتند. زمان بسیار غم انگیزی برای قوم خدا بود.

اما خداوند پیامبرانی را مبعوث کرد تا آنان را دلداری دهند. پیامبران فرمودند که خداوند آنها را دوست دارد و آنها را فراموش نمی کند. او وعده هایی را که به آنها داده بود به خاطر می آورد. و روزی خداوند آنها را به سرزمینی که به ابراهیم وعده داده بود بازگرداند.

از تبعید تا بازگشت

 

قوم خدا سالها در غربت زندگی کردند. اما، یک روز، خداوند بسیاری از مردم را به سرزمین بازگرداند. مردم دوباره معبد را ساختند. سپس دوباره دیوارهای شهر را ساختند. و به زودی، خدا رهبرانی را فرستاد تا راههایی را که موسی به آنها آموزش داده بود را به آنها یادآوری کنند. قوم اسرائیل به سرزمین خود بازگشتند.

 

اما آنها دیگر ملت بزرگی نبودند. آنها شاه نداشتند. مردم هنوز باید فداکاری می کردند تا حق با خدا باشند. اما پیامبران به آنها گفتند که امیدوار باشند.* خدا به وعده های خود عمل می کند و همچنان به وعده هایی که به ابراهیم، موسی و داوود داده بود، عمل خواهد کرد. خداوند پسری را که به ابراهیم وعده داده بود می فرستد. خدا در میان قوم خود زندگی خواهد کرد، همانطور که به موسی وعده داده بود. خدا پسری از خاندان داوود به او عطا خواهد کرد که بر همه امت ها حکومت کند.

از بازگشت به عیسی

 

پس مردم منتظر ماندند. برای تقریباً ۴۰۰ سال، هیچ کلمه جدیدی از جانب خدا وجود نداشت. هیچ پیامبری صحبت نکرد. هیچ پادشاهی برای حکومت نیامد. اما خدا افرادی را که انتخاب کرده بود رها نکرد.

 

روزی فرشته ای نزد باکره جوانی به نام مریم آمد. او به او گفت که خدا برگزیده است که در او معجزه کند. او یک پسر خواهد داشت. آن پسر هیچ مردی را به عنوان پدر نخواهد داشت. این پسر را پسر خدا می نامند. خدا گفت که این پسر بر تخت داوود خواهد نشست. قرار بود به او نام عیسی داده شود.

 

به زودی مریم پسری به دنیا آورد. نام او را عیسی گذاشتند. خدا مرد شده بود و عیسی هر روز قد می‌کشید و عاقل می‌شد. وقتی بزرگ شد، مردانی را برای پیروان خود برگزید.* آنها با او از جایی به جایی دیگر رفتند. آنها از او شنیدند که می گوید و کارهای شگفت انگیز زیادی انجام می دهد. او نابینایان را دوباره بینا کرد. او دوباره بیماران را خوب کرد. او حتی به سراغ افرادی رفت که مرده بودند و دوباره به آنها جان داد. دیدند که او مردی مقدس* است. او هیچ کار بدی نکرد.* او همیشه از قوانین* موسی پیروی می کرد. گناه نکرد.*

 

بسیاری از مردم از شنیدن سخنان عیسی خوشحال شدند. اما بسیاری از مردم او را باور نکردند. برخی از رهبران با او عصبانی شدند. آنها گفتند که عیسی طوری صحبت می کند که مردم فکر می کنند عیسی خداست. حق داشتند. این باعث عصبانیت رهبران شد که تصمیم گرفتند او را بکشند.

 

بنابراین، عیسی با پیروان خود ملاقات کرد و به آنها گفت که قرار است چه اتفاقی بیفتد. سربازان می خواستند عیسی را بگیرند و او را نگه دارند. قرار بود او را بکشند. اما پیروان او نباید بترسند. خدا عیسی را دوباره زنده خواهد کرد. و این همان چیزی است که اتفاق افتاد.

 

اما عیسی تنها به این دلیل نمرد که مردم از او عصبانی بودند. عیسی برای انجام کاری بسیار مهمتر از دنیا رفت. در عیسی، خدا عشق خود را به جهان نشان می داد. عیسی مرد تا راهی بسازد که بتوانیم با خدا درست باشیم. روی صلیب،* خدا عیسی را به خاطر گناهانی که هرگز مرتکب نشده بود مجازات کرد. عیسی مجازاتی را گرفت که یک دنیا گناهکار* مستحق آن بود. او رنج کشید و به عنوان قربانی خدا درگذشت. اکنون مردم دیگر مجبور به فداکاری نیستند. عیسی مجازاتی را پذیرفت که همه مردم روزی با آن روبرو خواهند شد. و برای نشان دادن اینکه خدا قربانی عیسی را پذیرفت، خدا او را از مردگان زنده کرد.

 

پس از برخاستن عیسی از مردگان، مدتی را صرف آموزش مردان و زنانی کرد که به او ایمان آوردند. او به آنها گفت که به زودی نزد خدا خواهد رفت. اما، یک روز، او برمی گشت. پس از بازگشت، تمام آنچه را که خدا به ابراهیم، موسی و داوود وعده داده بود، انجام خواهد داد. اما، تا آن زمان، عیسی به همه پیروان خود گفت که همه جا بروند و خبر خوش را درباره او به همه بگویند. آنها قرار بود بگویند که عیسی پسر خداست. مرد و دوباره زنده شد. همه مردم گناه کرده اند. و گناهانشان آنها را از خدا جدا کرده است. اما هر کسی که به عیسی ایمان داشته باشد، هر کسی که به سخنان او اعتماد کند، زندگی تا ابد خواهد داشت. خداوند آنها را به خاطر اعمال زشتی که انجام داده اند می بخشد. و روزی با خدا زندگی خواهند کرد. آنها به جایی می روند که همه چیز خوب است و هرگز نمی میرند. اما، تا آن زمان، آنها تنها نخواهند بود. عیسی روح القدس * را برای کمک به آنها می فرستد.

 

پس از اینکه عیسی این سخنان را تمام کرد، خدا او را از میان ابرها بالا برد. و بنابراین پیروان آنچه را که عیسی به آنها گفت انجام دادند. هرجا می توانستند رفتند. آنها به هرکسی که می توانستند درباره عیسی بگویند گفتند.

 

از عیسی تا حالا

 

پس از سالها، خدا نزد یکی از اولین مردانی که یحیی نام داشت، آمد.* او خوابی به او داد. او چیزهای زیادی در مورد آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد به او نشان داد. او به او گفت که زندگی برای مسیحیان سخت خواهد بود. او به او گفت که شیطان با خدا می جنگد و به بسیاری از مردم دروغ می گوید. اما او به جان گفت که نترس. عیسی به زمین بازخواهد گشت. او شیطان را شکست خواهد داد. او همه کسانی را که تا به حال زندگی کرده اند قضاوت خواهد کرد. او شیطان و همه کسانی را که از او پیروی کردند مجازات خواهد کرد. و قوم خود را جمع خواهد کرد تا برای همیشه با او باشند. او آسمان و زمینی جدید خواهد ساخت. و او بر ملت ها حکومت خواهد کرد. آنها قوم او خواهند بود. او برای همیشه خدای آنها خواهد بود.

 

اما این پایان داستان نیست. از برخی جهات، داستان جدیدی تازه شروع خواهد شد.

خب چی فکر می کنی؟

 

حالا که داستان را می دانید، باید چیزی تصمیم بگیرید. این همان چیزی است که هر کسی که داستان را شنیده است باید تصمیم بگیرد. آیا شما معتقدید که داستان حقیقت دارد؟ آیا تصمیم می گیرید که از عیسی پیروی کنید؟

 

اکثر مردم می توانند ببینند که دنیا آنطور که خدا خواسته است نیست. ما در یک دنیای شکسته زندگی می کنیم و ما هم شکسته ایم. مردم ما را غمگین می کنند و گاهی از خودمان هم راضی نیستیم. ما کارهایی انجام می دهیم که خوب نیست. ما فکر می کنیم اوضاع خوب نیست. ما نیز مانند آدم و حوا، خدایی را که ما را آفریده تکریم نکرده ایم.

اما خدا ما را دوست دارد و به ما لطف داشته است. او راهی برای ما و دنیای ما درست کرده است تا با خدا درست شود. اما باید باور کنیم که عیسی پسر خداست. باید باور کنیم که او مرده و دوباره زنده شده است. ما باید به عیسی ایمان داشته باشیم و به سخنان او اعتماد کنیم و زندگی تا ابد خواهیم داشت. خداوند ما را به خاطر اعمال بدی که انجام دادیم خواهد بخشید. و روزی با خدا زندگی خواهیم کرد. به جایی خواهیم رفت که همه چیز خوب باشد. و ما هرگز مریض یا غمگین نخواهیم بود، آسیب نخواهیم دید، گریه نخواهیم کرد یا احساس شرمندگی نخواهیم کرد. اما، تا آن زمان، ما تنها نخواهیم بود. عیسی روح القدس خود را فرستاد تا به ما کمک کند تا زندگی جدیدی داشته باشیم.

 

اما پیروی از عیسی آسان نخواهد بود. شیطان، شیطان،* نمی‌خواهد خدا را گرامی بداری. بسیاری از مردم سخنان عیسی را دوست نداشتند. بعضی ها آنقدر از او متنفر بودند که می خواستند جانش را بگیرند. وقتی از عیسی پیروی می کنید، برخی از مردم از شما راضی نخواهند بود. آنها حتی ممکن است از شما متنفر باشند همانطور که از عیسی متنفر بودند. اما اگر از عیسی پیروی کنید، او همیشه با شما خواهد بود تا شما را راهنمایی کند و به شما کمک کند.

 

بنابراین، چه چیزی را انتخاب خواهید کرد؟ شما می توانید طوری زندگی کنید که همیشه زندگی کرده اید. شما می توانید داستانی را که همیشه به آن باور داشته اید باور کنید. می توانید اعتماد کنید که راه خودتان بهترین راه برای زندگی است. یا می توانید باور کنید که داستان عیسی حقیقت دارد. عیسی پسر خداست. او زندگی کرد و مرد و دوباره زنده شد تا مردمی مانند شما را نجات دهد. تنها راه برای درست بودن با خدا اعتماد به عیسی است. به او ایمان داشته باشید. و او را دنبال کنید.

 

چه کاری می توانی انجام بدهی؟

 

آیا می بینید که داستان عیسی حقیقت دارد؟ آیا می خواهید او را دنبال کنید؟ آنچه می توانی انجام دهی این هاست.

 

با خدا حرف بزن

 

اولین کاری که باید انجام داد این است که با خدا صحبت کنیم. او گوش می دهد. او شما را از بدو تولد می شناسد. هیچ وقت کلمه ای نبوده که شما به زبان بیاورید که او نشنیده باشد. پس حالا با او صحبت کن از او به خاطر محبت بزرگش به شما تشکر کنید. به خدا بگو که می دانی کارهای زیادی انجام داده ای که رضایت او را نداشته است. می دانی که به خدا نیاز داری تا به تو رحم کند. پس باور کنید و بپذیرید که گفته او درست است. به عیسی اعتماد کن تا تو را نجات دهد. از خدا بخواهید که شما را ببخشد و به عنوان یکی از قوم خود از شما استقبال کند. هنگام صحبت با خدا می توانید از کلماتی مانند این استفاده کنید:

 

خدای عزیز

می دانم که کارهای اشتباه زیادی انجام داده ام که تو را راضی نکرده است. من سزاوار رحمت تو نیستم. من نه تو را می شناختم و نه دنبالت می کردم. من باید بخشیده شوم

ممنون که عاشقم هستی. ممنون که پسرت را فرستادی تا برای امثال من بمیرد تا من بخشیده شوم. ممنون که عیسی را زنده کردی. از شما می خواهم که به من هم زندگی جدیدی بدهید.

من اکنون تسلیم عیسی به عنوان حاکم و خداوند هستم.

آمین.*

 

از عیسی پیروی کنید

 

تسلیم عیسی شوید و شروع کنید به انجام کاری که عیسی انجام داد. با صحبت کردن با خدا تا جایی که می توانید شروع کنید. این همان کاری است که عیسی انجام داد. از خدا بخواهید که با شما باشد و شما را در راه های خود راهنمایی کند. از خدا بخواهید که به شما کمک کند چیزهایی را در زندگی خود ببینید که باید تغییر کنند. ممکن است عادت های قدیمی داشته باشید که خدا را گرامی نمی دارد. شاید عصبانی یا خودخواه هستید یا به دیگران صدمه می زنید. از خدا بخواهید که این چیزهای بد را تغییر دهد و عادت های جدیدی ایجاد کند که به او احترام بگذارد. از خدا بخواهید که شما را مهربان و صبور کند. از او بخواهید که به شما جرات بدهد تا از هر جهت او را دنبال کنید.

 

اگر کتاب مقدس ندارید، از خدا بخواهید که به شما کمک کند تا آن را پیدا کنید. کتاب مقدس را بخوانید.* همانطور که کتاب مقدس را می خوانید، خدا به شما نشان می دهد که چگونه زندگی کنید. وقتی نمی دانید چه کار کنید، خداوند از این کلمات استفاده می کند تا شما را عاقل کند. و هنگامی که به کمک نیاز دارید، خداوند از این کلمات استفاده خواهد کرد تا شما را قوی کند.

 

تمام تلاش خود را بکنید تا افراد دیگری را پیدا کنید که از عیسی پیروی می کنند. ما مردمی را که برای پرستش عیسی دور هم جمع می‌شوند، کلیسا می‌خوانیم.* اینها مانند برادران و خواهران شما در خانواده خدا هستند. با آنها ملاقات کنید. از آنها یاد بگیرید. با آنها دعا کنید. اگر بخواهیم به تنهایی این کار را انجام دهیم، نمی‌توانیم به خوبی از عیسی پیروی کنیم. خدا از ما انتظار دارد که با پیروی از عیسی به یکدیگر وابسته باشیم و یکدیگر را تشویق کنیم.

 

به اعتماد خود ادامه دهید

 

هرگز فراموش نکنید که به خاطر کاری که عیسی برای شما انجام داد، در نزد خدا قرار گرفته اید. همه ما باید این را به خاطر بسپاریم. چون حتی وقتی سخت تلاش کنیم و به خدا توکل کنیم کامل نخواهیم بود. ما گاهی کارهایی انجام می دهیم که خدا را خشنود نمی کند. ممکن است آنطور که باید دوست نداشته باشیم یا حتی به یک عادت قدیمی و گناه آلود بازگردیم. وقتی این کار را می کنیم، باید از خدا بخواهیم که ما را ببخشد و ما را تغییر دهد. ما باید از خدا بخواهیم که به ما کمک کند تا او را با تمام قلب* و ذهن و قدرت خود دوست داشته باشیم. خدا کار خود را آغاز می کند تا وقتی ایمان می آوریم ما را بیشتر و بیشتر شبیه عیسی کند. کار او ادامه خواهد داشت تا زمانی که ما با عیسی باشیم یا زمانی که عیسی دوباره با ما باشد.

bottom of page