top of page

عهد عتیق | کتاب های تاریخ

چیزهایی که باید بدانید

کتاب از کجا شروع می شود؟

داستان روت در زمان داوران * اتفاق می افتد. داستان از زمانی شروع می شود که در اسرائیل غذا وجود نداشت*.

جاهایی که باید رفت

نائومی زمین را ترک کرد تا غذا پیدا کند

روت ۱

 

روت با مادر شوهرش برگشت

روت ۶:۱-۲۲

 

روت با بوعز آشنا شد

روت ۲

 

نائومی و روت برنامه‌ای انجام دادند

روت ۳

 

بوعز روت را همسر خود کرد

روت ۴

کتاب به کجا ختم می شود؟

کتاب حدود بیست سال بعد به پایان می رسد. حالا روت یک شوهر و یک پسر داشت.

مردم برای دانستن

روت

نائومی

بوآز

داستان روت

کتاب روت در دوران قضات اتفاق می افتد. زمانی بود که قوم اسرائیل غذا نداشتند. این امر باعث شد بسیاری از مردم برای یافتن غذا زمین را ترک کنند. زنی به نام نائومی و خانواده اش نیز سرزمین را ترک کردند. به سرزمین موآب رفتند. زمانی که او در آنجا بود، یکی از پسرانش با زنی به نام روت ازدواج کرد. [۱] روت عضوی از خانواده ابراهیم نبود. او بخشی از قوم اسرائیل * نبود. او یک خارجی بود. روت از سرزمین موآب بود. وقتی روت با پسر نائومی ازدواج کرد، به خاندان یهودا ازدواج کرد. اما به زودی شوهر روت بیمار شد و مرد. پسران دیگر نائومی نیز درگذشتند.

 

چند سال بعد، غذا دوباره در زمین شروع به رشد کرد. نائومی تصمیم گرفت موآب را ترک کند و به سرزمین اسرائیل برگردد. عروسش روت با او رفت. وقتی روت سرزمین خودش را ترک کرد، انتخاب کرد. او خدایان خود را ترک کرد تا به خدای نائومی خدمت کند. [۲]

 

نائومی و روت بسیار فقیر بودند. پس روت شب بعد از درو به مزارع رفت. او دانه هایی را که روی زمین مانده بود برداشت. او به مزارع مردی به نام بوعز رفت. [۳] وقتی بوآز روت را در مزرعه خود دید، تصمیم گرفت از او مراقبت کند. [۴] روت در مورد بوعز به نائومی گفت و نائومی بسیار خوشحال شد. او گفت این نشانه محبت خداوند به آنها است. او می دانست که خدا از آنها مراقبت می کند. [۵]

 

نائومی به روت گفت که شبانه از بوعز دیدن کند. روت این کار را کرد تا بوعز تصمیم بگیرد. بوآز باید تصمیم بگیرد که آیا با روت ازدواج خواهد کرد یا خیر. این برای نائومی و روت مهم بود. و این نیز بخش مهمی در برنامه خدا بود. این راهی بود که خداوند به وعده خود به ابراهیم عمل کرد. خدا از این نقشه ها برای هدف خود استفاده می کرد. آنها بخشی از برنامه* ابدی او بودند. خدا راه را برای پادشاهی بزرگ آماده می کرد که بر مردمش حکومت می کرد.

 

آن روزها قانونی وجود داشت که می گفت مرد می تواند با بیوه بستگان نزدیک خود ازدواج کند. این قانون راهی را ایجاد کرد تا خانواده مرد بتواند ادامه یابد. این قانون همچنین راهی را ایجاد کرد که یک بیوه کسی را داشته باشد که از او مراقبت کند. [۶] بوعز با نائومی فامیل بود. به دلیل این قانون، او می توانست با روت ازدواج کند. بقیه کتاب داستان نحوه ازدواج بوآز با روت را بیان می کند. [۷]

 

خدا وفادار است*. وقتی مردم داستان روت را خواندند، این را به یاد آوردند. خدا در تمام مدت کنترل را در دست داشت. حتی زمانی که غذا وجود نداشت، خداوند کنترل را در دست داشت. حتی زمانی که پسران نائومی از دنیا رفتند، خدا کنترل را در دست داشت. حتی زمانی که روت باید غلات را از مزارع جمع آوری می کرد، خدا بر او کنترل داشت. خدا از همه این چیزها به عنوان بخشی از برنامه خود استفاده می کرد.

 

وقتی به فهرست اسامی در انتهای کتاب نگاه می کنیم، می توانیم این را ببینیم. بوآز و روت خانواده خواهند داشت. یک روز، پادشاه آینده در آن خانواده متولد می شود. نام او دیوید خواهد بود. [۸] یک روز، سال‌ها بعد، پادشاه دیگری در آن خانواده متولد می‌شود. آن پادشاه پسر داوود خواهد بود. نام او عیسی خواهد بود. او پادشاه ابدی خدا خواهد بود.

در روت می بینیم که خدا فقط افرادی را که در اسرائیل هستند دوست ندارد*. خداوند افرادی را که فرزندان ابراهیم نیستند نیز دوست دارد. وقتی به او اعتماد کنند، خداوند از آنها استقبال می کند.

[1] روت ۳:۱-۴

[2] روت ۱۶:۱-۱۷

[3] روت ۲:۲-۳

[4] روت ۱۱:۲-۱۲

[5] روت ۲۰:۲۰

[6] تورات ۵:۲۵-۱۰

[7] روت ۱:۴-۱۲

[8] روت ۱۳:۴-۲۲

bottom of page