چیزهایی که باید بدانید
کتاب از کجا شروع می شود؟
کتاب دوم پادشاه از جایی شروع می شود که اول پادشاه به پایان می رسد.
مکان هایی برای رفتن
خدا الیا را به بهشت برد
دومین پادشاهان ۱:۲-۱۴
الیشع به بیوهای با روغن کمک کرد
دومین پادشاهان ۱:۴-۷
الیشع سرباز بیمار را دوباره سالم کرد
دومین پادشاهان ۱:۵-۱۴
یهو برای پادشاهی اسرائیل مسیحا شد
دومین پادشاهان۱:۹-۱۳، ۳۰:۹-۳۷
یوشیا معبد را تعمیر کرد
دومین پادشاهان۱:۲۲ -۱۰
یک پادشاه شرور زیراهرود را سوزاند
دومین پادشاهان ۱:۲۵-۱۲
پایان کتاب کجاست؟
کتاب با داستان چگونگی تبعید مردم به پایان می رسد*. خداوند مردم را از زمین خارج کرد.
مردم برای دانستن
الیشع
ایزابل
نعمان
حزقیا
یوشیا
نبوکدنصر
داستان دوم پادشاهان
کتاب های اول و دوم پادشاهان زمانی یک کتاب بودند. به همین دلیل است که کتاب دوم پادشاه از جایی شروع می شود که اول پادشاه به پایان می رسد. این کتاب داستان خدا و قومش را در روزهای بسیار تاریک بیان می کند. در اسرائیل* و یهودا پادشاهان و پیامبران جدید* وجود خواهند داشت. اما داستان بزرگ همیشه درباره خداست. خدا در داستان قومش در کار است.
بارها قوم اسرائیل و یهودا از خدا اطاعت نکردند. گاه به یاد خدا می افتادند و از راه بد خود باز می گشتند. اما بیشتر کتاب دوم پادشاهان داستانهایی از راههای بسیاری را تعریف میکند که مردم خدا را فراموش کردهاند. خداوند بر قوم خود صبور بود. برای آنها پیامبرانی فرستاد تا هشدار دهند. به مردم گفتند به سوی خدا بازگردند. اما مردم گوش نکردند.
الیشع یکی از پیامبران بود. او سالها به الیاس نبی کمک کرد. وقتی ایلیا قصد رفتن داشت، الیشع از او برکت خواست. او می خواست کارهایی را انجام دهد که ایلیا انجام داده بود. او می خواست بیشتر از این هم انجام دهد. پس خدا دعای الیشع را اجابت کرد. الیشع بیماران را بهبود بخشید. او تبر را روی آب شناور ساخت. او حتی یک بچه مرده را دوباره زنده کرد. او معجزات بسیار دیگری نیز انجام داد. اکنون الیشع برای خدا صحبت کرد. او به پادشاهان گفت که از خدا پیروی کنند. او آنها را برحذر داشت که کارهای بد انجام ندهند. او مردم را از راه پلیدشان فرا خواند. او به آنها گفت دوباره خدا را اطاعت کنید.
اما باز هم گوش نکردند.
پادشاهان اسرائیل مذبح های زیادی برای خدایان دروغین ساختند. آنها خدای واقعی را پرستش نکردند. آنها از عبادت * در معبد * اورشلیم خودداری کردند. آنها به آنچه خدا به آنها گفته بود عمل نکردند. [۱] به سخنان پیامبران گوش ندادند*.
پس خداوند لشکری از آشور فرستاد تا آنان را مجازات کند. آنها شهر سامره را محاصره کردند. لشکر آنها به داخل زمین رفتند. به شهرها حمله کردند و قوم خدا را بردند. این زمانی آغاز شد که کتاب مقدس آن را «تبعید*» می نامد. وقتی مردم در تبعید* هستند، از سرزمین خود می برند. آنها ساخته شده اند تا دور از سرزمین خود زندگی کنند.
بقیه دوم پادشاه داستان هایی در مورد پادشاهان یهودا می گوید. این پادشاهان همگی از خاندان داوود بودند. برخی از آنها کارهای خوبی انجام دادند. حزقیا [۲] به مردم کمک کرد تا دوباره از خدا پیروی کنند. یوشیا [۳] نیز به مردم کمک کرد. اما این خیلی طول نکشید. اکثر پادشاهان خوب نبودند. پس پس از سالها خداوند لشکر دیگری فرستاد. این بار لشکر بابل آمد و با یهودا جنگ کرد. لشکر [۴] اورشلیم را به آتش کشیدند. سپس مردم را از خانه دور کردند. مردم را از سرزمین دور کردند.
همه این اتفاقات برای یهودا رخ داد زیرا آنها از کلام خدا اطاعت نکردند. پیامبران* به آنها گفتند که چنین خواهد شد. خداوند به وعده های خود عمل می کند. این یکی از مهم ترین درس های کتاب است.
اما، حتی پس از این همه داستان بد، کتاب با یک کلمه امیدوار کننده به پایان می رسد*. [۵] یکی از پادشاهان خاندان داوود هنوز زنده بود. پادشاه بابل با او مهربان بود. [۶] خدا همچنان میتوانست به وعدهاش به داوود عمل کند. تا زمانی که این درست بود، هنوز امید بود*.
داستان های غم انگیز زیادی در این کتاب وجود دارد. داستان هایی در مورد پادشاهان بد و افراد شرور وجود دارد. اما خداوند وعده های خود را فراموش نکرد. او مردم خود را ترک نکرد. [۷]
۱ تثنیه ۱۲
۲ دوم پادشاهان ۱۸-۲۰
۳ دوم پادشاهان ۲۲-۲۳
۴ دوم پادشاهان ۱:۲۴
۵ دوم سموئیل ۱۶:۷
۶ دوم پادشاهان ۲۸:۲۵
۷ خروج ۶:۳۴ را ببینید