اول سموئیل داستان اولین پادشاه اسرائیل را بازگو می کند. اسرائیل سالها پادشاه نداشت. خداوند قضات خاصی را برای رهبری مردم برگزید.

 

این کتاب داستان چگونگی به وجود آمدن پادشاهی اسرائیل* است. ساموئل ماجرا را گفت. او آخرین داوری بود که مردم را در اسرائیل رهبری کرد*. خدا حتی قبل از تولد سموئیل را برای خدمت به او برگزید. [۱] مادر ساموئل برای فرزندی دعا کرد و خداوند دعای او را اجابت کرد. ساموئل در خدمت خدا و کمک به کاهنانی که از خیمه خدا مراقبت می کردند بزرگ شد. مردم به زودی دیدند که خداوند او را به پیامبری برگزیده است*. [۲] این برای ساموئل در سال‌های اولیه قضاوت آسان نبود*. ارتش اسرائیل* در نبردهای زیادی شکست خورد. سرزمینشان پر از دشمنانشان شد. [۳] اما ساموئل مردم را به خوبی رهبری کرد. او به آنها کمک کرد تا دوباره خدا را یاد کنند.

 

اما، وقتی ساموئل پیر شد، پسرانش را رهبران جدید کرد. اما پسرانش از خدا پیروی نکردند. پس بزرگان* به سموئیل گفتند: «تو پیر شدی و پسرانت درست زندگی نمی‌کنند. آنها مثل شما نیستند. اکنون، پادشاهی به ما بده تا مانند همه ملت‌ها بر ما حکومت کند.» [۴] مردم نمی‌خواستند به خدا اعتماد کنند که قاضی دیگری بیاورد. آنها پادشاه می خواستند. ساموئل از مردم بسیار ناراضی بود. او به آنها هشدار داد که پیروی از یک پادشاه همیشه آسان نخواهد بود. اما خدا به سموئیل گفت که به مردم گوش دهد و به آنها پادشاه بدهد. به زودی، خدا به سموئیل کمک کرد تا اولین پادشاه اسرائیل را انتخاب کند. نام او شائول بود.

 

شائول هنگامی که برای اولین بار پادشاه شد، کارهای نیک انجام داد. اما طولی نکشید که به سخنان ساموئل گوش نکرد. طولی نکشید که خدا را اطاعت نکرد. [۵] شائول همان پادشاهی بود که اسرائیل* می‌خواست. او ارتشی ساخت و به شکست دشمنان آنها کمک کرد. اما او آن نوع پادشاهی نبود که خداوند می خواست. او از سخنان خدا اطاعت نکرد. [۶] بنابراین خدا تصمیم گرفت که شائول دیگر پادشاه نباشد. اما خدا فوراً شائول را عزل نکرد. خدا به ساموئل گفت تا زمانی که شائول در قدرت بود، پادشاه دیگری را انتخاب کند. ساموئل به زودی داوود را به عنوان پادشاه جدید انتخاب کرد. اما خدا خواست که داوود قبل از اینکه شائول را به عهده بگیرد، خدمت کند.

 

داوود کوچکترین پسر یسی بود. آنها بخشی از خانواده یهودا بودند. او حتی زمانی که جوان بود سرباز بزرگی بود. او جالوت* را فقط با یک سنگ کشت. این باعث خوشحالی مردم شد. اما این موضوع شائول را بسیار عصبانی کرد. شائول شروع به نفرت از داوود کرد. داوود سالها مجبور شد از دست شائول فرار کند. شائول بارها سعی کرد داوود را بکشد. اما خدا مراقب داوود بود.

 

این کتاب داستان های بسیار خوبی را در مورد دیوید بیان می کند. او مرد شجاعی بود. او خدا را دوست داشت. او حتی زمانی که در خطر بود به خدا اعتماد داشت.

 

داستان غم انگیز شائول در پایان کتاب به پایان می رسد. دشمنان او را شکست دادند و او جان خود را گرفت. او مرد و مردم او را دفن کردند. [۷] به زودی، دیوید پادشاه جدید خواهد شد. 1ساموئل داستان هایی را برای ما نقل می کند که نشان می دهد داوود مرد خوبی بود. وقتی دوم سموئیل را می خوانیم، می بینیم که چگونه داوود پادشاه بزرگی شد.

​

[1] اول سموئیل ۱۱:۱

[2] اول سموئیل ۱۹:۳-۲۱

[3] اول سموئیل ۱:۴-۱۱؛ ۱۴:۷

[4] اول سموئیل ۴:۸-۵

[5] اول سموئیل۱۳ :۹-۱۴

[6] تثنیه۱۵ :۱۸

[7] اول سموئیل ۴:۳۱

```