top of page

عهد عتیق | کتاب های تاریخ

اول پادشاهان

چیزهایی که باید بدانیم

کتاب از کجا شروع می شود؟

کتاب درست قبل از مرگ دیوید شروع می شود. داستان از جایی شروع می شود که ۲ ساموئل به پایان می رسد.

جاهایی که باید رفت

داوود سلیمان را پادشاه کرد.

اول پادشاهان ۱

 

سلیمان از خدا خواست که او را دانا کند.

اول پادشاهان ۳

 

سلیمان دعا کرد تا معبد را باز کند*.

اول پادشاهان ۸

 

پادشاهی* شکست.

اول پادشاهان ۱۲

 

ایلیا در مقابل پیامبران دروغین ایستاد.

اول پادشاهان ۱۸

کتاب به کجا ختم می شود؟

این کتاب با آخرین روزهای حکومت یک پادشاه بد به نام آخزیا به پایان می رسد.

مردم برای دانستن

داوود

سلیمان

الیاس

آدونیا

رحوبام

یربعام

داستان اول پادشاهان

کتاب اول پادشاهان در جایی که دوم ساموئل  متوقف می شود، شروع می شود. کتاب با داستانی درباره آخرین روزهای داوود آغاز می شود. دیوید خیلی پیر بود. او پسران زیادی داشت. و دو نفر از آنها می خواستند پادشاه بعدی شوند. یکی از پسرانش آدونیا نام داشت. او تصمیم گرفت که خود را پادشاه کند. به داوود نگفت. بسیاری از مردم ابتدا آدونیا را دنبال کردند. اما خدا و داوود نقشه متفاوتی داشتند. داوود پسرش سلیمان را به عنوان پادشاه بعدی انتخاب کرد. [۱] بخش اول کتاب داستان چگونگی وقوع آن را بیان می‌کند. کتاب اول پادشاهان داستان اتفاقی است که پس از مرگ داوود در اسرائیل روی داد.

 

هنگامی که سلیمان برای اولین بار به پادشاهی رسید، از راه پدرش پیروی کرد. از خدا حکمت خواست. او ملت را قوی کرد. معبد را ساخت*. به نظر می رسید که او می تواند پادشاهی باشد که خدا به داوود وعده داده بود. و سلیمان در شروع کار به خوبی عمل کرد. داستان های قسمت اول کتاب خوب است. شیوه ای که نویسنده داستان را روایت می کند باعث می شود فکر کنیم که سلیمان پسری است که خدا وعده داده بود. سلیمان حتی خود را این گونه دید. [۲] اما به زودی متوجه می‌شویم که سلیمان پادشاهی نبود که خدا وعده داده بود.

 

خدا به سلیمان گفت معبد بسازد*. و خدا به سلیمان گفت که چگونه باید زندگی کند.

 

شما اکنون در حال ساختن این معبد هستید*. به دستورات من عمل کن قوانین من را حفظ کن از تمام دستورات من اطاعت کن سپس قولی را که به پدرت داوود داده بودم عملی خواهم کرد. من این کار را از طریق شما انجام خواهم داد.» [۳]

 

اما به زودی می بینیم که سلیمان این کارها را انجام نداده است. بارها در داستان، سلیمان راهی را که خدا به او داده بود دنبال نکرد. او مردم را وادار به پیروی از دستورات خدا نکرد. او به مردم اجازه داد تا دستورات خدا را بشکنند.

 

سلیمان از بسیاری جهات پادشاهی ماهر بود. او عاقل بود. او ارتش قدرتمندی داشت. سخاوتمند بود. اما از راه خدا پیروی نکرد. خیلی زود مردم ناراضی شدند. بنابراین، هنگامی که سلیمان مرد، پادشاهی * تقسیم شد. پسرش به اندازه سلیمان عاقل نبود. او انتخاب های احمقانه ای کرد. به همین دلیل مردم شمال از هم جدا شدند. آنها پادشاهی خود را آغاز کردند *. آنها پادشاه خود را انتخاب کردند. آنها روی برگرداندند و از پادشاهی از خاندان داوود پیروی نکردند. پادشاهی* در شمال نام اسرائیل* را حفظ کرد. آنها یربعام را به پادشاهی خود برگزیدند. پادشاهی* در جنوب، یهودا نام گرفت. آنها رحبعام را به عنوان پادشاه خود برگزیدند. [۴] بعد از این پادشاهان بسیاری از پادشاهان دیگر بودند. اما هیچ یک از پادشاهان شمال از خاندان داوود نبودند.

 

بقیه کتاب داستان های پادشاهان اسرائیل* و یهودا را بیان می کند. هیچ یک از پادشاهان اسرائیل* از خدا پیروی نکردند. آنها مردم را به پیروی از خدایان دروغین و انجام بسیاری از کارهای شیطانی هدایت کردند. خدا از آنها راضی نبود. اما خدا خواست که مردم به سوی او بازگردند. پس خدا مردانی را به نام پیامبر فرستاد تا با پادشاهان شریر صحبت کنند. الیاس پیامبر* اصلی در این داستانها بود. او بسیار شجاع بود. او با اقتدار برای خدا صحبت کرد. خدا حتی به ایلیا قدرت داد تا معجزه کند*. [۵] اما مردم به خدا بازنگشتند. بسیاری از داستان‌های اول پادشاهان بیان می‌کنند که الیاس چگونه برای خدا صحبت می‌کرد.

 

وقتی کتاب به پایان می رسد، می دانیم که هیچ یک از پادشاهانی که در مورد آنها خواندیم، پادشاهی نبودند که خدا به داوود وعده داده بود. [۶]

[1] اول پادشاهان۱ :۲۹-۳۰

[2] اول پادشاهان ۴:۵-۵

[3] اول پادشاهان ۱۲:۶-۱۳

[4] اول پادشاهان ۱۹:۱۲-۲۰

[5] اول پادشاهان ۲۰:۱۸-۴۰

[6] اول سموئیل ۱۲:۷-۱۶

bottom of page