بخش پرسشهای متداول میتواند برای پاسخ سریع به سؤالات رایج در مورد کسبوکارتان مانند «به کجا ارسال میکنید؟»، «ساعات کاری شما چقدر است؟» یا «چگونه میتوانم خدمات رزرو کنم؟» استفاده شود.
پرسشهای متداول راهی عالی برای کمک به بازدیدکنندگان سایت برای یافتن پاسخهای سریع به سؤالات رایج در مورد کسبوکار شما و ایجاد تجربه ناوبری بهتر است.
سؤالات متداول را می توان به هر صفحه در سایت یا برنامه تلفن همراه Wix اضافه کرد و به اعضا در حال حرکت دسترسی پیدا کرد.
ابسلوم پسر داوود بود. او به پدرش روی آورد و سعی کرد پادشاهی* را از او بگیرد. او در جنگ جان باخت. این امر دیوید را بسیار ناراحت کرد.
آدم اولین انسانی بود که خدا آفرید. خداوند آدم را از خاک آفرید.
ادونیا پسر داوود بود. او فکر می کرد که پادشاه بعدی خواهد بود. اما داوود تصمیم گرفت که پادشاه بعدی نباشد. سلیمان به جای آن پادشاه خواهد شد.
آگریپا رومی بود. زمانی که پولس در زندان بود، او حاکم بود. او سخنان پولس را شنید و گفت که نباید در زندان باشد. اما او را رها نکرد.
آغور از خانواده یعقوب نبود. اما او بسیار عاقل بود. بسیاری از سخنان حکیمانه او در کتاب امثال آمده است.
امصیا پادشاه یهودا بود. او قبل از تبعید پادشاه بود*. او در یک نبرد بزرگ پیروز شد. اما او از راه خدا پیروی نکرد.
عمون یکی از پسران لوط با یکی از دخترانش بود. عمون ملتی در شرق رود اردن شد. عمونیان اغلب با اسرائیل جنگیدند*.
عاموس پیامبری* بود که با قوم اسرائیل صحبت می کرد. کتاب او از کتب انبیاء صغیر است*.
فرشته یک موجود روح است. خداوند آنها را برای خدمت به او آفرید. گاهی از فرشتگان برای رساندن پیام به او استفاده می کرد. خداوند آنقدر فرشته آفرید که نمیتوانیم آنها را بشماریم. اما همه فرشتگان از خدا پیروی نکردند. برخی از آنها روی برگرداندند. آنها دشمن خدا شدند. آنها به ارواح شیطانی* معروف شدند. شیطان* رهبر آنهاست. روزی خداوند شیطان* و فرشتگانش را در آتشی خواهد انداخت که هرگز خاموش نمی شود.
آپولوس یک یهودی* بود که از عیسی پیروی کرد. او می توانست خوب صحبت کند. او به مردم افاسوس کمک کرد تا بدانند چگونه از عیسی پیروی کنند.
رسولی مردی بود که برای عیسی فرستاده شد. عیسی این مردان را انتخاب کرد. هر یک از آنها زمانی را با عیسی سپری کردند. هر یک از آنها عیسی را پس از بازگشت از مرگ دیدند. خدا از آنها برای راه اندازی کلیسای خود استفاده کرد و عهد جدید را به ما داد.
آساف در زمانی که داوود پادشاه بود به مردم کمک کرد تا پرستش کنند. او آهنگ های زیادی نوشت. برخی از این سرودها در کتاب مزامیر آمده است.
آشوری ها دشمن قوم خدا بودند. آنها در سرزمین آشور زندگی می کردند. آنها ارتش بزرگی داشتند. آنها سالها با قوم خدا جنگ کردند. یک روز آمدند و خیلی ها را بردند.
بلعام پیامبر بود*. اما او پیامبری* از اسرائیل* نبود. یکی از پادشاهان خارجی از او خواست لشکر اسرائیل را نفرین کند. او این کار را نمی کرد. اما او مرد خوبی و یا پیامبر دانا نبود. او در راه بود تا یک کار احمقانه انجام دهد که حیوانی که سوارش بود جلوتر نمی رفت. وقتی با حیوان صحبت کرد، حیوان با او صحبت کرد.
وحش یکی از دشمنان خدا در آخرین کتاب کتاب مقدس است. او سعی می کند با خدا بجنگد. اما عیسی بر او غلبه می کند. او هیولا را در آتشی قرار می دهد که هرگز خاموش نمی شود.
بلشصر در بابل پادشاه بود. او یک مهمانی داشت. در طول مهمانی، چیزهایی را که پدرش از معبد گرفته بود بیرون آورد*. او به این چیزها احترام نمی گذاشت. هیچ احترامی برای خدا قائل نبود. دستی ظاهر شد و پیامی روی دیوار نوشت. بلافاصله پس از آن، ایرانیان بابل را ویران کردند.
بنیامین کوچکترین پسر یعقوب بود. زمین او در جنوب بود. پس از دو نیم شدن اسرائیل، خانواده او در سرزمین یهودا ماندند. سال ها بعد، پل در این خانواده متولد شد.
بیلداد یکی از دوستان ایوب بود. او به ایوب توصیه هایی کرد. توصیه او مفید نبود.
بوعز در زمان قضات زندگی می کرد. او زمینی در اسرائیل داشت*. وقتی زن جوانی را دید که از مزرعه او غلات می گیرد، به او علاقه مند شد. مدتی نگذشت که او را به همسری گرفت. نام او روت بود.
اینها مردمی از سرزمین کنعان بودند. قبل از اینکه فرزندان ابراهیم در آنجا زندگی کنند، این سرزمین کنعان نامیده می شد. این نام سرزمینی بود که خدا وعده داده بود به ابراهیم بدهد.
سزار لقب پادشاه رومیان بود. کتاب مقدس از بسیاری از این مردان نام می برد. اولین نفر پادشاهی بود که در زمان تولد عیسی کنترل را در دست داشت.
مسیح عنوانی است که برای نامگذاری عیسی به کار می رود. به معنای "برگزیده" است. این راهی است که مسیحیان اولیه می گفتند که عیسی مسیح* است.
قابیل پسر آدم و حوا بود. بر خدا خشم گرفت و برادرش را کشت.
کالیب در زمان موسی سرباز بود. او دوست جاشوا بود. او به سرزمینی که خدا به ابراهیم داده بود رفت.
کلمه مسیحی به معنای کسی است که از مسیح پیروی می کند. این اسمی نبود که خودشان انتخاب کنند. مردم آنها را مسیحی خطاب کردند زیرا آنها همیشه در مورد مسیح صحبت می کردند. آنها همان گونه زندگی کردند که عیسی نیز زندگی می کرد.
کلیسا گروهی از مردم است که خدا را می شناسند. این گروهی از مردم هستند که به عیسی ایمان دارند. کلیسا زمانی شروع شد که بسیاری از مردم سخنان پیتر را شنیدند و ایمان آوردند. آنها به آنچه او در مورد عیسی گفته بود ایمان آوردند. بیشتر و بیشتر مردم ایمان آوردند. و کلیسا رشد کرد و رشد کرد.
کولسیان مردمی بودند که در شهر کولوس زندگی می کردند. افراد زیادی در آنجا بودند که به عیسی ایمان آوردند. پولس با افراد زیادی از این شهر ملاقات کرد. او نامه ای نوشت تا به آنها کمک کند تا درباره عیسی بیشتر بدانند. آن نامه اکنون بخشی از کتاب مقدس است.
کورنلیوس یک سرباز رومی بود. اما او برای خدای اسرائیل احترام قائل بود*. فرشته ای* نزد او آمد و به او گفت که برو و پطرس را بیاور. پیتر چند کلمه برای او داشت. او به دنبال پیتر فرستاد. او آمد. کورنلیوس به آنچه پیتر گفت ایمان داشت. او اولین غیر یهودی* است که در کتاب اعمال رسولان ذکر شده است.
خالق نامی است که برای خدا به کار می رود زیرا او همه چیز را ساخته است. او همه چیزهایی را که ما می توانیم ببینیم و چیزهایی را که نمی توانیم ببینیم خلق کرد.
کوروش پادشاه ایران بود. او به یهودیان گفت که می توانند پس از تبعید به سرزمین خود بازگردند*.
دانیال در دوران تبعید پیامبر* بود. او در بابل زندگی می کرد. خدا به او کمک کرد تا بداند چگونه رویاها را درک کند. خداوند چیزهای زیادی در مورد آینده به او گفت.
داوود پادشاه تمام اسرائیل* بود. خداوند به داوود وعده داد. او به داوود گفت که یکی از پسرانش برای همیشه پادشاه خواهد بود.
دبورا یکی از داوران بود. او به اسرائیل* کمک کرد تا بر دشمنان خود غلبه کند. او هم مثل یک پیامبر بود*. او برای خدا برای مردم صحبت کرد. داستان او را می توان در کتاب قضات یافت. یکی از آهنگ های او نیز در آنجا ضبط شده است.
شیطان نام دیگر شیطان است. شیطان رهبر ارواح شیطانی* است. او دشمن خداست. او به باغ آمد تا آدم و حوا را فریب دهد. او برای ایوب مشکلات زیادی ایجاد کرد. اما خدا او را بدون مجازات برای همیشه رها نمی کند. خداوند او را در آتشی می اندازد که هرگز خاموش نمی شود.
الیهو یکی از دوستان ایوب بود. او به ایوب توصیه هایی کرد. توصیه او مفید نبود.
الیاس پیامبر بود*. او برای خدا برای قوم اسرائیل سخن گفت. پادشاه ایلیا را دوست نداشت. ملکه هم او را دوست نداشت. اما خدا مراقب او بود. او در اسرائیل معجزات بسیاری کرد. او بر بسیاری از پیامبران خدای دروغین بعل غلبه کرد.
الیفاز یکی از دوستان ایوب بود. او به ایوب توصیه هایی کرد. توصیه او مفید نبود.
الیشع نبی بود*. او سالها به ایلیا کمک کرد. وقتی ایلیا نزد خدا رفت، الیشع جای او را گرفت. او شگفتی های زیادی در زمین انجام داد. خداوند قدرت بزرگی به او داد.
الیزابت در سنین پیری صاحب پسری شد. نام او را جان گذاشت. پیامبر شد*. روزی عیسی را تعمید داد. او با مریم، مادر عیسی، خویشاوندی داشت. مریم قبل از اینکه عیسی را به دنیا آورد به ملاقات او رفت.
اپافرودیتوس رهبر کلیسای فیلیپی بود. زمانی که پولس در زندان بود به ملاقات پولس آمد. برایش پول هم آورد. وقتی آنجا بود مریض شد. وقتی حالش بهتر شد به خانه برگشت. پل او را برادر و شریک نامید.
افسسیان مردمی از شهر افسس بودند. یک کلیسای قوی* آنجا بود. پولس زمانی را در آنجا گذراند و چیزهای زیادی به آنها آموخت. او برای مردم آنجا نامه نوشت. آن نامه اکنون بخشی از کتاب مقدس است*.
عیسو بزرگترین پسر اسحاق بود. او نعمتی را که باید نصیبش می شد به دست نیاورد. فرزندانش از خدا پیروی نکردند.
استر در سرزمین پارس زندگی می کرد. او یک یهودی* بود. او ملکه شد. او به نجات مردمش از دست دشمنان کمک کرد.
حوا اولین زنی بود که خدا آفرید. خداوند حوا را از استخوانی از پهلوی آدم آفرید.
حزقیال کاهن و نبی بود*. او در دوران تبعید در بابل زندگی می کرد. او برای خدا برای مردم آنجا صحبت کرد. خداوند از او خواست تا کارهای عجیب و غریب زیادی انجام دهد تا پیام خود را به مردم برساند. او همیشه اطاعت می کرد. او به آنها گفت که خدا بابل را مجازات خواهد کرد. و آنها روزی به سرزمین خود باز می گردند.
عزرا پس از تبعید کشیشی بود*. او عده ای از مردم را به سرزمین بازگشت. او به آنها یاد داد که دوباره از خدا پیروی کنند.
پیامبر دروغین یکی از دشمنان خدا در آخرین کتاب کتاب مقدس است. او دروغ می گوید و بسیاری از مردم را فریب می دهد.
گایوس رهبر کلیسا* و دوست یوحنا بود. او در نامه خود چیزهای خوبی در مورد این مرد می گوید.
اینها مردمانی بودند که در منطقه ای به نام غلاطیه زندگی می کردند. شهرهای زیادی در آن منطقه وجود داشت. متعلق به رم بود. اما کلیساهای زیادی در آنجا وجود داشت. پولس برای آنها نامه نوشت. او نگران بود که آنها دیگر آنچه را که به آنها می گفت باور نمی کنند. او به آنها گفت که در مقابل معلمان دروغین بایستند.
غیر یهودی نامی بود که به هر قومی داده می شد که یهودی نبود*. فرقی نمیکند که مردم از چه ملتی میآمدند، اگر یهودی * نبودند، غیریهودیان * نامیده میشدند.
غول ها مردان یا زنانی هستند که بسیار بزرگ هستند - بسیار بزرگتر از بسیاری از مردم. زمانی که داوود جوان بود غول هایی در این سرزمین وجود داشتند. پس از آن نیز سال ها در این سرزمین زندگی کردند.
گیدئون یکی از داوران بود. او دشمنان* اسرائیل را از سرزمین بیرون راند. خدا نزد او آمد و به او گفت که چه کند. گیدئون ارتش بسیار کمی داشت. اما او به یاری خداوند بر لشکر بزرگی غلبه کرد.
جالوت غولی بود که برای دشمنان اسرائیل جنگید. داوود او را با سنگ کشت.
گومر همسر هوشع نبی* بود. او به او وفادار نبود.
حبقوق پیامبر بود*. او برای خدا به مردم یهودا سخن گفت. او از مشکلات فراوان یهودا ناراضی بود. پس از خدا خواست تا اوضاع را اصلاح کند. خدا با او صحبت کرد و گفت که او یک قوم شیطانی را برای مجازات یهودا می فرستد. این امر حبقوم را خوشحال نکرد. او ماجرا را در کتابش برای ما تعریف کرد.
هاجر کنیز سارا بود. ابراهیم از او فرزندی داشت. این موضوع باعث مشکلات زیادی شد.
حجی پیامبر بود*. برای مردمی که از غربت برگشتند برای خدا صحبت کرد. او می خواست که آنها به سوی خدا بازگردند. او به آنها گفت معبد را تعمیر کنند*.
هامان خدمتگزار پادشاه ایران بود. از یهودیان متنفر بود*. او تصمیم گرفت برای کشتن آنها نقشه بکشد. اما مردخای نقشه خود را کشف کرد. هنگامی که پادشاه متوجه شد هامان مرد بدی است، او را به دار آویخت. نقشه او عملی نشد و یهودیان* نمردند.
حزقیا پادشاه یهودا بود. زمانی که او پادشاه بود، لشکری بر اسرائیل* و سامره در شمال غلبه کرد. کارهای خوب زیادی کرد. معبد را تعمیر کرد*. او کشیش را وادار کرد که به مردم کمک کند تا دوباره خدا را پرستش کنند. اما زندگی او پایان خوبی نداشت. دشمنان به یهودا آمدند که او نتوانست بر آنها غلبه کند. ثروت زمین و معبد را گرفتند*.
هوشع پیامبر* بود. او برای خدا برای قوم اسرائیل سخن گفت. خداوند به هوشع گفت که با زنی ازدواج کند. این زن به هوشع وفادار نبود. پس خدا از این استفاده کرد تا نشان دهد که اسرائیل* نیز به خدا وفادار نبوده است.
اسحاق پسر ابراهیم بود. خداوند او را در دوران پیری به ابراهیم داد. او پسری بود که خداوند به او وعده داده بود.
اشعیا در یهودا نبی بود. او برای خدا با پادشاهان یهودا سخن گفت. او کتابی نوشت که جزء پیامبران بزرگ* است.
اسرائیل نامی بود که خداوند به یعقوب داد. او ۱۲ پسر داشت. فرزندان او را بنی اسرائیل می نامیدند. اسرائیل همچنین نام ملتی شد که از خانواده او برخاسته است. هنگامی که مردم وارد سرزمینی شدند که خدا به آنها داده بود، نام اسرائیل بود.
یعقوب پسر اسحاق بود. او پسران زیادی داشت. خدا با یعقوب صحبت کرد و نام او را به اسرائیل تغییر داد. فرزندان او به بنی اسرائیل* معروف شدند. چون در زمین غذا نبود، برای یافتن غذا به مصر رفتند. یعقوب در آنجا درگذشت. خانواده او ۴۰۰ سال در آنجا ماندند.
یعقوب رهبر اولین کلیسا بود. او برادر عیسی بود. او نامه ای نوشت که بخشی از کتاب مقدس است*.
یفتاح قاضی* بود. او به حفظ امنیت مردم اسرائیل کمک کرد. او هم قول احمقانه ای داد.
ارمیا برای مردمی که در اورشلیم زندگی می کردند، پیامبر بود. او قبل از سوزاندن شهر زندگی می کرد.
یربعام یک پادشاه بود. قوم اسرائیل* دو ملت شدند. یک ملت در شمال بود. یک ملت در جنوب بود. یربعام اولین پادشاه قوم در شمال شد. آن قوم اسرائیل* نام داشت.
یسی مردی از خاندان یهودا بود. او پسران زیادی داشت. خدا پسرش داود را به پادشاهی اسرائیل برگزید.
عیسی پسر خداست. او به دنیا آمد تا مردم را از گناهشان نجات دهد*. او مسیحی* است که مردم مدتها منتظر او بودند.
یهودی فردی است که از خاندان ابراهیم و اسحاق و یعقوب باشد. یهودی کسی است که ایمان * یهودیان را باور دارد. به آنها عبری* نیز می گویند. هر کس جزئی از قوم اسرائیل* بود به عنوان یهودی* شناخته می شد.
ایزابل ملکه شیطان* شاه آخاب بود. او با ایلیا عصبانی بود. می خواست او را بکشد. او موفق نشد. او با مرگ وحشتناکی درگذشت.
یوآب یک سرباز بود. او بخشی از ارتش داوود پادشاه بود. او به او کمک کرد تا با دشمنانش مبارزه کند.
ایوب مردی بود که از خدا پیروی می کرد. او برای مدت طولانی رنج های زیادی کشید. شیطان* خانواده او را گرفت و بیمارش کرد. اما خداوند همه چیزهایی را که از دست داده بود به او پس داد.
یوئیل برای یهودا نبی بود. او گفت که خدا روزی ملتها را قضاوت خواهد کرد. او آن روز را «روز خداوند*» نامید.
یوحنا یک رسول* بود. او دوست بسیار نزدیک عیسی نیز بود. او با دقت به سخنان عیسی گوش داد و بسیاری از چیزهایی را که او گفت در کتابش نوشت. وقتی پیرمرد بود خدا به او رؤیایی داد*. او آنچه را که در آخرین کتاب کتاب مقدس دید، نوشت.
یحیی تعمید دهنده مردی بود که پیش از عیسی رفت تا راه را آماده کند. مردم را به بازگشت از گناه دعوت کرد*. او عیسی را تعمید داد.
یونس پیامبر بود*. خدا به او گفت که برو با نینوا صحبت کن. یونا سعی کرد فرار کند. ماهی بزرگی او را قورت داد. سپس آنچه را که خدا از او خواسته بود انجام داد. اما وقتی مردم به خدا برگشتند خوشحال نشد.
یوسف پسر مورد علاقه پدرش یعقوب بود. برادرانش از او متنفر بودند. آنها او را به افرادی که به مصر می رفتند فروختند. او با چیزهای سخت زیادی روبرو شد. اما خدا از او برای نجات خانواده اش استفاده کرد در حالی که غذایی برای خوردن وجود نداشت.
وقتی موسی درگذشت، یوشع رهبر قوم خدا شد. او آنها را به سرزمینی که خدا به آنها وعده داده بود هدایت کرد.
یوشع بعد از تبعید کاهن اعظم* بود. هنگامی که مردم به اسرائیل بازگشتند، در معبد* خدمت کرد.
یوشیا در یهودا پادشاه بود. او زمانی که پسر بود پادشاه شد. او رشد کرد تا به یکی از بهترین پادشاهان یهودا تبدیل شود. او سپاهیان بیگانه را از سرزمین بیرون راند. او معبد را تعمیر کرد*. وقتی «کتاب شریعت موسی» را در معبد یافت، مردم را دوباره به پرستش* خدا هدایت کرد. مردم سالها از یوشیا پیروی کردند.
یهودا یکی از پسران یعقوب بود. وقتی پدرش در حال مرگ بود، او را برکت داد. او گفت که خانواده اش بر دیگران حکومت خواهند کرد. دیوید از آن خانواده بود. سالها بعد عیسی از خانواده یهودا به دنیا آمد.
جود برادر عیسی بود. او نامه ای نوشت تا به کلیسا* در مورد معلمان دروغین هشدار دهد.
پس از مرگ یوشع، خداوند رهبران جدیدی را برگزید. این مردان و زنان را داوران می نامیدند. آنها به حفظ اسرائیل* از شر دشمنانش کمک کردند.
قورح از خاندان لاوی بود. او از موسی ناراضی بود. پس کوشید مردم را از پیروی خود دور کند. اما خدا از قورح راضی نبود. خداوند یک سوراخ بزرگ در زمین باز کرد. قورح و دوستانش داخل شدند و زمین آنها را بلعید.
بره نامی بود که یوحنا عیسی را نامید. اسمش مثل یک عنوان بود. این بدان معناست که عیسی مانند گوسفند کوچکی است که کسی او را برای قربانی کردن در معبد* آورده است.
ایلعازر دوست عیسی بود. عیسی گاهی در خانه خود می ماند. مریض شد و مرد. عیسی او را از مردگان زنده کرد.
لموئل یک پادشاه بود. او عاقل بود. برخی از سخنان حکیمانه او در کتاب امثال آمده است.
لاوی یکی از پسران یعقوب بود. مردان خانواده او کشیش شدند. آنها به مردم کمک کردند تا خدا را پرستش کنند. آنها مراقب خیمه خدا بودند.
لاویان نامی بود که به پسران لاوی داده شد. آنها کاهنان قوم خدا بودند. آنها به مردم کمک کردند تا خدا را پرستش کنند. آنها مراقب خیمه خدا بودند.
خداوند نامی است که اغلب از خدا استفاده می شود. این به ما می گوید که خدا کسی است که کنترل را در دست دارد. هیچ کس با قدرتی بالاتر از خدا نیست. عیسی در عهد جدید نیز خداوند نامیده می شود.
لوقا مردی بود که از عیسی پیروی کرد. او رسول * نبود. اما او بسیاری از این مردان را می شناخت و داستان آنها را شنید. او گاهی اوقات با پل در سفرهای خود می رفت. کتاب او در مورد عیسی در کتاب مقدس است. یکی از اناجیل* است.
خالق نامی است که برای خدا به کار رفته است زیرا او همه چیز را ساخته است. او همه چیزهایی را که ما می توانیم ببینیم و چیزهایی را که نمی توانیم ببینیم خلق کرد.
ملاکی پیامبر بود*. او با مردم یهودا که از تبعید برگشته بودند صحبت کرد. کتاب او آخرین کتاب پیامبران صغیر است*.
مرقس جوانی بود که شروع به دنبال کردن عیسی کرد. او زمانی را با پیتر گذراند. او داستان عیسی را در کتابی که نام او را بر خود دارد بیان کرد.
مریم مادر عیسی بود. او به عنوان یک پسر از او مراقبت می کرد. هنگامی که او بر روی صلیب مرد * او آنجا بود. به یاد داشته باشید: زنان مختلفی به نام مریم در عهد جدید * وجود دارد.
متی قبل از ملاقات با عیسی مالیات می گرفت. عیسی او را فراخواند تا کار خود را رها کند و او را دنبال کند. متی یک رسول * بود.
ملکیصدق یک کشیش بود. او ابراهیم را ملاقات کرد و برکت داد. در کتاب عبرانیان آمده است که عیسی نیز مانند او کشیشی بوده است.
مسیح یک عنوان است. یعنی «کسی را که خدا برای مسح برگزید*». سموئیل روی داود روغن زد تا نشان دهد که خدا او را به پادشاهی برگزیده است. بنابراین یهودیان از نام مسیح برای اشاره به پادشاهی استفاده می کردند که خدا برای نجات مردم می فرستد. او پادشاهی بود که پادشاهی خدا را می ساخت. آن پادشاهی* برای همیشه ادامه خواهد داشت. بنابراین مردم این پادشاه را مسیح می نامیدند. او کسی بود که خدا انتخاب کرد.
میکاه پیامبر بود*. او قبل از حمله ارتش آشور به قوم اسرائیل* صحبت کرد.
موآب پسر لوط و یکی از دختران او بود. موآب پادشاهی در شرق پادشاهی یهودا بود. موآب سالها با اسرائیل جنگید.
مردخای عموی استر بود. او یک یهودی بود. او می دانست که برخی از افراد بد می خواهند همه یهودیان را بکشند. او به استر کمک کرد تا آنها را از صدمه زدن به یهودیان باز دارد.
موسی در مصر زمانی به دنیا آمد که خانواده یعقوب در آنجا زندگی می کردند. خداوند موسی را برای کمک به یهودیان برگزید. او آنها را نجات داد و از مصر بیرون آورد.
نعمان یک سرباز بود. او رهبر ارتش یک پادشاه خارجی بود. او مرد شجاعی بود. اما او خیلی مریض بود. او نزد الیشع آمد تا ببیند آیا او کمک خواهد کرد یا خیر. الیشع به او گفت که هفت بار برود در رودخانه غسل کند. این امر در ابتدا نعمان را عصبانی کرد. اما چون آنچه الیشع به او گفته بود انجام داد، شفا یافت و پاک شد.
نداب بزرگترین پسر هارون بود. او و ابیهو کشیش بودند. اما از دستور خداوند پیروی نکردند*. آنها قربانی را آنطور که باید نسوختند. پس خداوند آتش فرستاد تا هر دو را بکشد.
ناحوم پیامبر بود*. او در یهودا زندگی می کرد. او از جانب خدا علیه مردم نینوا سخن گفت. نینوا سالها قبل از سخن گفتن او به اسرائیل آمده بود*. ارتش بسیار ظالم بود. آنها افراد زیادی را کشتند. خیلی ها را در تبعید بردند*. حالا خدا قرار بود آنها را مجازات کند. او لشکری می فرستاد تا نینوا را نابود کند. خدا چنین کند. هیچ کاری نمی توانستند انجام دهند تا او را متوقف کنند.
نائومی زنی از سرزمین اسرائیل* بود. او در زمان قضات زندگی می کرد. او برای یافتن غذا به سرزمین دیگری رفت، در حالی که در اسرائیل غذا نبود. شوهرش همانجا فوت کرد. هنگامی که او به خانه خود بازگشت، زن جوانی به نام روت با او آمد.
ناتان در زمان داوود پیامبر* بود. او به داوود گفت که خدا چه می خواهد بگوید. او داستانی را به داوود گفت که باعث شد از گناهی که مرتکب شده بود توبه کند.
نبوکدنصر پادشاه بابل بود. او با ارتش خود به اسرائیل* آمد. پس از سالها جنگ وارد شد و معبد را سوزاند. بسیاری از مردم را به تبعید برد*.
نحمیا به پادشاه ایران خدمت کرد. او یک یهودی بود*. او شنید که مردمش به کمک نیاز دارند. او به سرزمین بازگشت. او به مردم در ساختن دیوار کمک کرد.
نیقودیموس از فرمانروای یهودیان* بود. او نزد عیسی آمد تا چند سؤال مهم از او بپرسد. هنگام مرگ عیسی او آنجا بود. او به دفن جسدش کمک کرد.
نوح مردی بود که خدا برای ساختن یک قایق انتخاب کرد. وقتی طوفان آمد، نوح و خانواده اش در قایق سالم بودند. خداوند زمین را با آب پوشانید و بقیه مردم مردند. خداوند به نوح و خانواده اش فرمود که پس از آن دوباره زمین را از مردم پر کنند.
عبدیه پیامبر بود*. او برای خدا به مردم ادوم سخن گفت. ملت نسبت به یهودا مهربان نبود. حالا خدا با آنها مهربانی نمی کند. ارتش قدرتمندی علیه آنها می آمد. بعد از آن هیچکس آنها را به یاد نمی آورد. اما خدا قوم خود را به سرزمین خود باز خواهد گرداند. این همان کاری است که او قول داده بود.
اونسیموس برده بود. او از دست استادش فرار کرد. او زمانی که پل را در زندان بود ملاقات کرد و به او کمک کرد. او همچنین به آنچه پولس در مورد عیسی گفت ایمان داشت. پولس نامه ای برای استادش فرستاد تا از او بخواهد با او مهربان باشد. آن نامه اکنون بخشی از کتاب مقدس است.
پولس مردی بود که به عیسی ایمان نداشت. نام او در آن زمان شائول بود. عیسی نزد او آمد و او را رسول* کرد. این زمانی بود که عیسی نام خود را به پولس تغییر داد. نامه های زیادی نوشت. برخی از آن نامه ها اکنون در کتاب مقدس* موجود است.
پطرس یک رسول * بود. او یکی از اولین افرادی بود که عیسی را پس از بازگشت از مرگ دید. خدا از او برای کمک به شروع کار کلیسا* استفاده کرد.
فرعون عنوان پادشاه مصر بود. زمانی که موسی در مصر زندگی می کرد، فرعونی بود. او نمی خواست بنی اسرائیل* را ترک کند. اما خدا معجزات زیادی کرد* و نظرش عوض شد.
فریسیان مردانی بودند که در زمان عیسی روی زمین، رهبران یهودیان* بودند. آنها سعی کردند از قوانین موسی پیروی کنند. آنها نمی خواستند مردم از عیسی پیروی کنند. آنها کسانی بودند که می خواستند عیسی را بکشند.
فیلمون دوست پولس بود. او ثروتمند بود و برده های زیادی داشت. پولس یکی از غلامانی را که از دست فیلیمون فرار کرده بود، می شناخت. نامه ای به او نوشت تا آن غلام را پس بگیرد. می خواست غلام را برادر بداند.
فیلیپ به کلیسای جدید* در اورشلیم خدمت کرد. او در دادن غذا به بیوه های آنجا کمک کرد. خدا از او استفاده کرد تا در بسیاری از جاها درباره عیسی به مردم بگوید.
فیلیپی ها مردمی از شهر فیلیپی بودند. افراد زیادی در آنجا بودند که به خبر خوش در مورد عیسی ایمان داشتند. پولس در آنجا نامه ای به کلیسا نوشت. او می خواست از آنها برای کمک به او در انجام کارهایش تشکر کند. آن نامه اکنون بخشی از کتاب مقدس است*.
کاهنان در اسرائیل* مردانی بودند که به مردم کمک می کردند تا خدا را پرستش کنند. کاهن این کار را از زمانی که موسی رهبر بود شروع کرد. آنها مراقب خیمه خدا بودند. آنها برای مردم فداکاری کردند. هنگامی که سلیمان معبد را ساخت، آنها از آن مراقبت کردند. آنها تا زمان زندگی عیسی و سالها پس از آن به مردم خدمت کردند.
پیامبران مردانی بودند که برای خدا صحبت می کردند. خدا به آنها گفت که چه بگویند و آنها آنچه را که خدا گفته بود به مردم گفتند.
این ملکه از سلیمان دیدن کرد تا شهر او را ببیند و به پادشاهی او بنگرد*. او از کاری که او انجام داده بود تحت تأثیر قرار گرفت.
رحاب زنی بود که در اریحا زندگی می کرد. هنگامی که یوشع مردانی را برای تماشای زمین فرستاد، آنها را پنهان کرد و از آنها محافظت کرد. بعدها، ارتش اسرائیل* به او و خانواده اش رحم کردند.
ریکابیت ها خانواده ای بودند که ارمیا در کتاب خود درباره آنها صحبت کرد. به پدرشان قول دادند. آنها حتی زمانی که پیامبر به آنها گفته بود، این وعده را زیر پا نمی گذارند.
رحبعام پسر سلیمان پادشاه بود. وقتی سلیمان مرد، پادشاه تمام اسرائیل شد*. اما او عاقل نبود. او به مردم گفت که باید مالیات بیشتری بپردازند و بیشتر از آنچه برای پدرش انجام دادند کار کنند. مردم علیه او روی آوردند. ده خانواده در شمال از هم جدا شدند. ملت خود را ساختند و پادشاه خود را انتخاب کردند. رحبعام در یهودا ماند و اولین پادشاه آن شد.
رومی ها مردمانی بودند که در شهر رم زندگی می کردند. یا افرادی بودند که بخشی از ملتی بودند که از روم حکومت می کردند.
روت با یکی از پسران نائومی ازدواج کرد. او نائومی و خدایش را دنبال کرد. او با بوعز ازدواج کرد. داستان او در کتاب روت آمده است.
سامریان مردمانی بودند که در سامره زندگی می کردند. آنها بخشی از یهودیان * بودند، اما آنها به همان روشی که یهودیان * انجام می دادند * پرستش نمی کردند. یهودیان* سامری ها را دوست نداشتند.
سامسون قاضی* در اسرائیل* بود. موهای بلندی داشت. آن مو نشانه آن بود که او را برای خدا جدا کردند. او را بسیار قوی کرد. او در جنگ های زیادی پیروز شد. اما مراقب اطاعت خدا نبود. او هنگام مرگ بسیاری از دشمنان خدا را کشت.
سموئیل آخرین داور* اسرائیل بود. پیامبر هم بود*. خدا از او استفاده کرد تا داوود را پادشاه اسرائیل کرد*.
این دو مرد پس از تبعید در اورشلیم زندگی کردند. هنگامی که مردم به سرزمین بازگشتند، این دو مرد سعی کردند با آنها مخالفت کنند. آنها سعی کردند آنها را از تعمیر دیواری که شهر را احاطه کرده بود بازدارند.
ساره همسر ابراهیم بود. خدا وعده داده بود که وقتی پیر شد صاحب پسری خواهد شد. او پسری به نام اسحاق به دنیا آورد.
شیطان رهبر ارواح شیطانی* است. او دشمن خداست. او به باغ آمد تا آدم و حوا را فریب دهد. او برای ایوب مشکلات زیادی ایجاد کرد. اما خدا او را بدون مجازات برای همیشه رها نمی کند. خداوند او را در آتشی می اندازد که هرگز خاموش نمی شود.
شائول اولین پادشاه اسرائیل* بود. او در ابتدا یک رهبر قوی بود. اما او برای اطاعت خدا صبور و مراقب نبود. شائول مرد و داوود پادشاه شد.
مار حیوانی بود که در باغ با حوا صحبت می کرد. مار واقعاً شیطان* بود. او به حوا دروغ گفت و او را به شک در خدا واداشت.
خادم خداوند* نامی است که اشعیا برای صحبت درباره مسیح استفاده می کرد. او می آمد تا مردمش را نجات دهد.
شولامیت نامی است برای زن در کتاب سرود سلیمان. او مرد جوانی را دوست داشت. او را دوست داشت. کتاب در مورد آنچه آنها به یکدیگر گفته اند است.
سیلاس یکی از دوستان پولس بود. جاهای زیادی رفتند. آنها بشارت عیسی را به مردم گفتند. آنها به کلیساها هر جایی که می رفتند کمک می کردند.
شمعون پطرس یک رسول* بود. او یکی از اولین افرادی بود که عیسی را پس از بازگشت از مرگ دید. خدا از او برای کمک به شروع کار کلیسا* استفاده کرد. او را بیشتر با نام پیتر می شناسند.
سلیمان پسر داوود بود. او پس از مرگ داوود پادشاه بود. خدا او را بسیار عاقل کرد.
استفان بخشی از اولین کلیسای* در اورشلیم بود. مردم به او اعتماد کردند. وقتی بیوهزنان به غذا نیاز داشتند، کلیسا* از استفان خواست تا به آنها کمک کند. او مرد، زیرا او در مورد عیسی صحبت کرد. برخی از یهودیان* بر او خشمگین بودند. به سمتش سنگ پرتاب کردند تا اینکه مرد.
تسالونیکی ها مردم تسالونیکی بودند. پل در یکی از سفرهای خود از آن مکان دیدن کرد. افراد زیادی به او گوش دادند. بسیاری از آنها تصمیم گرفتند از عیسی پیروی کنند. دو نامه برایشان نوشت. هر دوی این نامه ها اکنون بخشی از کتاب مقدس هستند.
توماس رسول* بود. هنگام مرگ عیسی او آنجا بود. اما اولین باری که مردم عیسی را پس از برخاستن از مرگ دیدند، آنجا نبود. بنابراین توماس شک کرد. اما وقتی عیسی را دید، ایمان آورد.
تیموتائوس مرد جوانی بود که مانند پسر پولس بود. او به رهبری کلیسا* و انتخاب رهبران برای آن کمک کرد. پولس دو نامه نوشت تا به او کمک کند تا بداند چگونه از کلیسا مراقبت کند*.
تیتوس مرد جوانی بود که به پولس کمک کرد. او همچنین به طرق مختلف به قوم خدا کمک کرد. پولس به او نامه ای نوشت تا بداند چگونه از کلیسا مراقبت کند*. آن نامه اکنون در کتاب مقدس* موجود است.
تیخیکوس دوست پولس بود. در برخی از سفرهایش با او رفت. او به او کمک کرد تا برای مردم فقیر اورشلیم پول جمع کند. وقتی پولس نامه خود را به افسس نوشت، تیخیکوس آن را برای خود به آنجا برد.
عزا مردی بود که در زمان داوود می زیست. او کشتی مخصوص خدا را دید که با یک واگن از راه رسید. او فکر کرد که قرار است بیفتد، بنابراین آن را لمس کرد. وقتی او کشتی* را لمس کرد، خداوند جان او را گرفت.
عزیا پادشاه اسرائیل بود*. او در زمان اشعیا می زیست. او کارهای خوب زیادی انجام داد. اندکی پس از مرگ اشعیا به معبد* رفت و دید* خاصی از خدا داشت.
وشتی ملکه ایران بود. او در مهمانی پادشاهان نمی رقصد. بنابراین پادشاه تصمیم گرفت ملکه جدیدی را انتخاب کند. پس از مدتی استر ملکه بعدی شد.
خشایار شاه پادشاه ایران بود. او به ملکه خود گفت که در یک مهمانی برای او برقصد. وقتی او نپذیرفت، تصمیم گرفت ملکه جدیدی را انتخاب کند. استر ملکه ای بود که او انتخاب کرد.
زکریا نبی بود*. کشیش هم بود*. او برای خدا به مردم یهودا سخن گفت. او پس از بازگشت مردم از تبعید، پیامبر بود. او به مردم گفت که خدا را یاد کنند و کار معبد را تمام کنند.
صفونیا نبی بود*. او برای خدا به مردم یهودا سخن گفت. او چیزهای زیادی را دید که باید تغییر کند. مردم برای خدا زندگی نمی کردند. آنها رفتاری مهربانانه با یکدیگر نداشتند. فرمود توبه کنید*. ممکن است سخنان او باعث شود که یوشیا پادشاه مردم را به سوی خدا هدایت کند.
زروبابل یک یهودی* بود. او در بابل به دنیا آمد. او از خاندان داوود بود. او بسیاری از یهودیان* را به سرزمین مادری خود بازگرداند. برخی از پیامبران* گفتند که خداوند او را برگزید تا مردم را به سرزمین بازگرداند.
صوفار یکی از دوستان ایوب بود. او به ایوب توصیه هایی کرد. توصیه او مفید نبود.